امروزه گستردگی و تنوع حوزه های فناوری اطلاعات و ارتباطات، در بسیاری از موارد عملا امکان ارایه تمامی اجزای یک زنجیره ارزش را از سرویس دهندگان سلب کرده و به فراخور موضوعات، بنا بر دلایلی همچون فقدان دانش درون سازمانی، تفکیک پذیری ساده و عدم وابستگی مستقیم اجزای خدمات به یکدیگر، محدودیت منابع داخلی، عدم توجیه اقتصادی و صد البته الزامات راهبردی، ممکن است یک سازمان سرویس دهنده، تصمیم بگیرد که بخش هایی از سرویس اصلی خود را به دیگری برون‌سپاری کند. سفارش جزیی از یک خدمت به شخص ثالث، هر چند به جهت موارد فوق‌الذکر و به فراخور مورد، می تواند راهکاری راهگشا قلمداد شود اما صرف اثربخشی موردی برون‌سپاری، نباید آن را پدیده ای همیشه موفق و رویکرد محتوم سرویس دهنده فرض کرد؛ چرا که برون سپاری، به صرف نیت سپردن کار به دیگری، تصمیمی نادرست است یا به عبارت دیگر، صرف واگذاری جزیی از کل به دیگری، موجب تسهیل در ایفای کیفی و کمی تعهدات نمی شود؛ در ثانی مراعات قواعد و عواملی برای کسب توفیق در برون‌سپاری لازم است که مهارت نداشتن در مدیریت این امر یا ناشی‌گری، می تواند مخاطراتی جدی برای پروژه اصلی به همراه داشته باشد.

 

نیل به بلوغ سازمانی در حوزه مدیریت پیمانکاران و چابکی عملیاتی در برنامه ریزی، شناسایی، کارسپاری، هدایت و تحویل گیری سرویس از یک پیمانکار، از اساسی ترین ارکان موفقیت برون سپاری هستند. همچنین هر میزان، یک مجموعه دارای بنیان دانش محور عمیق تری بوده و مبتنی بر استانداردها و چارچوب های کسب و کار IT عمل کند، علی القاعده می بایست در تقسیم کل کار مابین اجزا و متعاقبا تجمیع نتایج، حرفه ای تر عمل کند. یکی از اصلی ترین آورده های برون سپاری به ویژه در پروژه های به اصطلاح لبه فناوری، تزریق و جذب دانش نوین برای سازمان است و هر میزان این جذب مدون‌تر و ضابطه‌مندتر باشد، آورده های ناشی از دریافت خدمت از یک پیمانکار فرعی حرفه ای، بیشتر در بدنه فنی سازمان رسوخ می کند.

بیشتر بخوانید
خرید متمرکز یا توزیعی؛ چالشی در فناوری اطلاعات

همواره دلایلی چون مدیریت ساده تر بر کیفیت، نظارت مداوم و بدون ممانعت، الزام مراعات محرمانگی پروژه های سازمان، تطابق نداشتن دقیق نیاز با عرضه بازار، هزینه های لجستیک، رویای پیشرفت و غرور و تعصب سازمانی، می توانند موانعی بسیار موجه در راه عدم اتخاذ تصمیم به برون سپاری و محرک تولید درونداد سرویس باشند، لکن پذیرش یا عدم پذیرش این رویکرد، به هیچ عنوان پدیده ای احساسی نبوده و با مدل های مدونی قابل ارزیابی و اثبات است. به یاد داشته باشیم که در اغلب موارد، حفظ و انجام تمامیت هر پروژه درون سازمان، تناسب مستقیم با رشد بی قواره و ناموزون اندام سازمان و نسبت معکوس با چابکی و حرفه ای گری دارد.