“مدیریت فرایندهای کسب و کار” قانون جامعی است که ایده ها، متدولوژی های بهبود و تکنولوژی های مرتبط با فرایند را گرد هم آورده و عملکرد سازمان را از جنبه های مختلف بهبود می بخشد.

 

استفاده از BPM همچنین می تواند سازمان را در دستیابی به شرایط مطلوب و ایجاد موقعیتهای ذیل یاری رساند:
–    ایجاد یک زنجیره ارزش جامع که به صورت مجازی مشتریان، شرکای تجاری و تامین کنندگان سازمان را در برگیرد.
–    دستیابی به بهره وری هزینه در بازار
–    اثربخش کردن عملیات کسب و کار
–    قرار دادن سازمان در لیست سازمانهای نوآور در زمینه های ارایه محصولات، خدمت رسانی، مدیریت فرایندها، عملیات و زنجیره تامین
–    سرعت بخشیدن به ایجاد ارزشها و تبدیل شدن به سازمانی مسئولیت پذیر
–    اطمینان از برآورده شدن نیازمندیهای سازمانی از طریق اعمال مکانیزمهای کنترلی مدیریت داخلی
–    رفع مشکل اطلاعات مازاد. در اختیار داشتن اطلاعات مناسب و صحیح در زمان مورد نیاز برای تصمیم گیری
–    تسهیل در برقراری ارتباطات و گسترش همکاری های سازمانی
–    اشاعه رویکرد تمرکز بر ارزشهای مورد نظر مشتری در سازمان

شرایط اعلام شده در بالا تصویری اغوا کننده در مورد مقصدی جذاب را نمایش می دهد اما چگونه می توان به این اهداف دست یافت؟ در ادامه توضیح می دهیم که چگونه می توان BPM را پیاده سازی کرد.

ایجاد زیرساختها
“مدیریت فرایندهای کسب و کار” چیزی نیست که به آسانی و ظرف یک روز قابل دستیابی باشد. اولین گام برای استقرار و پیاده سازی BPM تعریف استراتژی بلند مدتی است که کلیه ذینفعان نسبت به دستیابی به آن احساس تعهد داشته باشند. البته لازم به ذکر است که در هنگام پیاده سازی می توانید از نتایج کوتاه مدت حاصل از آن نیز در سازمان استفاده نمایید. استقرار مناسب، بهبود عملکرد و مدیریت تغییر همگی نقشهایی را در BPM ایفا می کنند. اگر برای استقرار هر یک از آیتمها برنامه مشخصی دارید، می توانید خود را برای دستیابی به مزایای کوتاه مدت و موفقیت بلند مدت سازمان آماده کنید. برای این امر یک سری گامهای عملیاتی وجود دارد که در ادامه توضیح داده می شوند.

بیشتر بخوانید
مدیریت مالی در پروژه های فناوری اطلاعات

ایجاد انگیزه
در مقالات قبلی لیستی از دلایل استقرار BPM ارایه کردیم. اما مشکل اینجاست که به راحتی نمی توان انگیزش همه ذینفعان را در این زمینه برانگیخت. در اکثر اوقات منافع افراد مختلف در سازمان با توجه به جایگاه هایی که دارند با هم در یک راستا نبوده و بایستی تعریف پروژه به گونه ای صورت پذیرد که حداکثر خواسته های ذینفعان را پاسخ دهد. پروژه های موفق معمولا آنهایی هستند که توسط یک تیم اصلی آغاز و پیگیری می شوند و مراحل انجام آنه با توجه به نکات فوق کاملا مشخص و به اصطلاح پخته شده سپس در سطح سازمانی تسری می یابند.

تبیین اهداف
اهداف و توقعات خود را از عملکرد فرایند به صورت واضح و شفاف تبیین کنید. باید مشخص شود کدام شاخصهای کلیدی می تواند وضعیت فرایند را نمایش داده و این شاخصها توسط کدامیک از سیستمهای کنترلی شما پایش می شوند. در ابتد بر روی KPI های (Key Process Index) معدودی تمرکز کنید که اهرم های نفوذ بیشتری را برایتان ایجاد می کنند.